فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

نخود مامان

مروری بر خاطرات گذشته

 نخود و بابایی خوابن دیر وقت نیست اما بابایی خسته بود و خدا رحم کنه نخودم که زود خوابیدی خواب به چشمام نیومد یاد گذشته ها افتادم دوست دارم بنویسمیشون که همیشه حفظ بشن دخترم از طریق بی بی چک  بود که متوجه شدم شما تو دلمی باورم نمیشد راستش اصلن خوشحال نشدم از دستشویی که اومدم بیرون بابایی کلی منتظر بود با ناباوری گفتم ٢ تا خط رنگی شد بابایی کلی خوشحال شد منم کلی عصبانی از خوشحالیش افتادم دنبالش تو هال که بزنمش و بابایی فرارررررررررر اولین کسی که بهش گفتم خاله اسیلت بود بعد به  مامانی اس دادم .. دخترم چند ماه اول حساس بودم از بابایی مثلن میخاستم منو کول کنه و تو خونه بچرخونه و بابایی بنده خدا منو کول میکرد  یا میخاستم منو ر...
28 مرداد 1392

علاقه نخودم به ادامس

نخودم مدتی اه به اد امس علاقم مند شده از نوع شدید... ٢ دقیقه میجوه بعدم قورت میده که خیلی بده  و به ادامس میگه ماس .. اینم معزلی اه اخه دل درد میگیری نخودم   ...
27 مرداد 1392

چراااااااااااااا

    یاد م رفت اینو بنویسم شیر خشک شده ١٤هزار تومان٤ شنبه بابایی ٢ تا شیر خشک خرید داشتم از کیسه درمیاوردم که قیمت رو خوندم  داشتم شاخ درمیاوردم بابایی گقت گرون شده و بابایی هم جا خورده بود وقتی که تو داروخانه بهش گفتن ٢٨ تومن بابت ٢ تا شیر نان خدااااااا اونایی که ندار ن چی و بچه اشون شیر خشکی اه این انصافه بچه ای گشنه بمونه
21 مرداد 1392

بدون عنوان

٥ شنبه راهی شمال شدیم سومین سفر نخودم بود اولین سفرش تبریز و جلفا بود که ٣ ماهه بود دومی اصفهان ٨ ماهه بود دقیقن عید فطر پارسال که دمار از روزگارمون دراورد سفرو کوفتمون کرد طوری که منو بابایی قید سفر رفتنو  زدیم بعد ١ سال که نخود ١ سالو ٨ ماههاس رفتیم سفر ولی با ترس خدا رو شکر گوش شیطون کر نخودم خوب بود خدااااااااااااااااااااااااااا شکر
20 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نخود مامان می باشد